پله پله تا نشستن در مغز
خدا، به نامش
سلام و درود، برای یاد گرفتن چه چیز هایی لازم است؟
پله اول - خواستن
ابتدا لازم است احساس نیاز داشته باشیم که یاد بگیریم.
اگر غیر از این باشد شما شاید داده ها را دریافت کنید ولی به دلیل ناخواسته بودن این فرآیند برایتان بی ارزش است و از این اطلاعات نگهداری نمی کنید و رفته رفته فراموش می شود یا از بین می رود.
پله دوم - برخاستن
سپس لازم است فقط حرکت کنیم به سمت یادگیری.
باید برخاست و آهنگ یادگیری کرد، نه به معنای پاشدن و موسیقی گوشی دادن بلکه به مفهوم اراده و قصد رفتن به سوی دانش حتی با تکیه بر صندلی راحتی.
پله سوم - ماندن
در پایان، ادامه دار بودن این فرآیند باعث نشستن در مغز می شود.
ماندن در حالت یادگیری و تکرار آموخته ها یکی از ساده ترین روش هایی است که می توان آن را تبدیل به عادت کرد تا بازدهی بیشتری دریافت کنیم.
و اما حالا...
اگر این پله ها را شناختیم و در مسیرمان مشاهده نکردیم، چگونه پیدایشان کنیم؟
خبر ناخوشایند این است که این پلکان را جایی پیدا نخواهید کرد،
اما
خبر خوش این است که می توانیم بسازیمشان.
در ادامه برای ساخت هر پله از آجر مخصوص به خودش استفاده می کنیم.
آجر اول - فهمیدن
همانگونه که وقتی خوراکی های خوشمزه و آبدار را مشاهده می کنید و اشتهایتان تحریک می شود و یادتان می آید که چقدر گرسنه هستید، برای ساخت میل و خواستن یادگیری ابتدا باید دانسته های دیگران را ببینید و در دانش چرخ بزنید بدون این که دریافتی داشته باشید و بخواهید یادبگیرید.
همین کافیست که ذهنتان نسبت به نادانسته های خود آگاه شود و به فهمیدن این چیز ها علاقه مند شود.
( شاید همین که شما در حال خواندن این نگارش هستید نشانه خوبی برای ساختن این پله باشد )
آجر دوم - پریدن
در اینجا از فنِّ « دل را به دریا بزن » استفاده می کنیم تا خود را در اقیانوس دانش غوطه ور سازیم.
ناگهانی و بدون برنامه ریزی فقط می رویم به سمت یادگیریِ چیزی که به آن علاقمند هستیم و از هر فرستنده خوبی، پیشنهاداتش را دریافت می کنیم.
( قطعا اولین تلاش های ما بهترین نخواهند بود و لازم است که هربار شیوه مان را بروزرسانی کنیم )
آجر سوم - کشیدن
شاید سخت ترین در بین این پله ها همین یکی باشد.
کشاندن خود تا رسیدن به مقصد، ادامه دادن و دلسرد نشدن، درباره این کلمات محتوا های زیادی تولید شده است.
از فیلم های سینمایی تا کتاب و عکس های مفهومی در شبکه ها اجتماعی و حتی سخنرانی های بزرگ.
برای بعضی از افراد به قدری این قسمت سخت است که پله اول و دوم را آنقدر محکم و بلند می سازند که شاید بتوانند از روی این یکی جهش کنند و بگذرند.
( یعنی آنقدر خود را مشتاقِ دانستن یک موضوع می کنند که تاثیر دریافت داده ها را بیشتر کنند و نیازی به تکرار و بازخوانی نباشد )
در پایان
بهتر است هرکسی بنا به خودشناسی خود نقاط ضعف و قوتش را بداند تا ارتفاع و استحکام هر پله را طبق استعداد و توانایی هایش بنا کند. این گونه بهترین بازدهی را دریافت خواهیم کرد.
این پلکان را بسازید و بالا بروید.
مغز، منتظر شماست و همه صندلی هایش را چیده است.
نوشته شده توسط مصطفی در